بنیاد نظریه ای زیر بنایی مفاهیم مداخله در بحران درمددکاری اجتماعی

  مفاهیم اساسی مداخله در بحران از ابعاد مرتبط با خود و نظریه سیستمی بوم شناختی برگرفته شده است. در نظریه سیستمی بوم شناختی مفاهیمی چون همزیستی، عدم تعادل و عدم وابستگی پایه های مداخله در بحران را می سازند و در روشهای روانشناختی با بکارگیری الگوهای شناختی – رفتاری همچون واقعیت درمانی، درمانهای رفتاری، شناختی و هیجانی در جهت افزایش سازگاری فرد با تقویت مثبت، احساس همبستگی، دادن دلگرمی، ارائه بازخورد از تفکرات و احساسات است.

مددکاران اجتماعی می باید به نشانه های رفتاری مانند آهنگ صدا، سطح ارتباط کلامی با مراجع برای آرام کردن مراجع و یا دور کردن آنها را بازخورد های مشکل آفرین حساس باشند. متخصصین درمان های اجتماعی می بایست به زبان بدن توجه داشته باشند و تجلی احساساتی که در چهره نمود می یابند را بشناسند. ضربه های عاطفی به صورت بدنی تجلی می یابند و تظاهراتی حرکتی در بدن دیده می شود. مددکاران اجتماعی، در فرآیند ارتباط با افراد آسیب دیده از بحران ها، آنها را ترغیب می کنند که خود برای درمان و دستیابی به زندگی بهتر تلاش کنند. این کار منجر به افزایش کنترل فرد بر موقعیت می شود و در این فرآیند ارتباطی با افراد آسیب دیده، تقویت نیروی امید و بازسازی دوباره زندگی از اهمیت بسیاری برخوردار است. زیرا منجر به آن می گردد که فرد بتواند با مشکل فعلی و وضعیت زندگی پیش آمده به نحو شایسته ای کنار بیاید و سعی بر تغییر در عوامل آسیب زای پیش رو داشته باشد (132).  تشخیص مشکلات اصلی

  مددکاران اجتماعی در فرآیند مداخله در بحران می بایست به مراجعان کمک کنند که مشکل اصلی را بشناسند و بر پویایی این مشکل و تأثیر گذاری آن بر سایر ابعاد زندگی آگاهی یابند. شناخت مشکل به ارائه طرح، برنامه و راهکارهای عملی در راستای حل مشکل می انجامد و تمرکز کار را بر بخش مهم و خطر آفرین مشکل سوق می دهد که نیاز به مداخلات فوری و اثر بخش دارد، لذا در این مرحله مشخص کردن نیازهای عاطفی، زیستی و اجتماعی فرد از اهمیت شایانی برخوردار است و برآورده ساختن آنها منجر به دستیابی احساس سلامت و آسایش می گردد. برای ارائه راهکارهای موثر در حل مشکلات افراد آسیب دیده شناخت و آگاهی یافتن از چگونگی غلبه یافتن فرد بر مشکلات پیشین وی اهمیت فراوانی دارد. توجه به این نکته مهم است که تمرکز اصلی بر مشکل فعلی است و پرداختن به آنچه که بیش از این بوده است برای حل مشکل فعلی می باشد (132). کنار آمدن با احساسات و هیجانات

  از جمله فعالیت هایی که مددکاران اجتماعی حین کار با افراد آسیب دیده در بحران ها انجام می دهند، شناخت احساسها و هیجانات آنها در مورد حادثه ای است که رخ داده است. بسیاری از افراد گرفتار آمده در بحران ها وقتی در مورد عواطفشان حرف می زنند و یا اتفاقات پیش آمده را به یاد می آورند با احساس غمگینی عمیقی روبرو می شوند. بیشتر این افراد سعی دارند عواطف منفیشان را انکار کنند و یا از بروز احساسات خودداری نمایند، حالتی که به شدت آسیب زا است و به از دست رفتن تعادل روانی آنها می انجامد. این افراد ممکن است در شوک باشند و نتوانند به سرعت احساسات واقعیشان را بروز دهند که بی شک می بایست سعی در شناخت احساسات و برون ریزی آن ها انجام گیرد. مددکاران اجتماعی با پذیرش فرد گرفتار آمده در بحران و با گوش دادن فعال به گفته های او نسبت به عواطف و پندارهایش در مورد مشکل، آشنا می شوند و زمینه حمایت روانی مناسب را برای او فراهم می سازند. این فرآیند منجر به افزایش احساس امنیت در فرد می گردد، از دیگر مهارت های مددکاران اجتماعی در این زمینه انعکاس رفتار فرد به خود اوست. انعکاس گفتار فرد از سوی مددکار اجتماعی به خود او کمک می کند تا از تفکرات و احساساتش نسبت به موقعیت و حادثه رخ داده آگاه گردد، نشانه های رفتاری خود را به طور عینی ببیند و عکس العمل های خود را در برابر موقعیت درک نماید. وقتی که فرد در مورد اندیشه ها، رفتار و عکس العمل هایش شناخت کافی بدست آورد، بهتر می تواند در راستای کنترل آنها عمل کند و آنها را اصلاح نماید و ماندگاری رفتارهای بهبود یافته را ارتقا بخشد. به عبارتی می توان گفت که دو ابزار مهم در کار با افراد آسیب دیده در جهت افزایش سلامت روانی بیان موضوع و تخلیه روانی است که گاه به صورت نوشتار، گفتار و گریستن انجام می شود (132). شناخت و بکارگیری نیروها و منابع پیرامون:

در این مرحله سعی بر شناسایی منابع و عوامل تأثیرگذار در حل مشکل می شود تا به بهبود شرایط افراد کمک شود و می توان سه منبع کمکی موثر در حل مشکل را به شرح ذیل در نظر داشت:
•    استفاده از سیستمهای حمایتی مانند منابع انسانی که به برآورده شدن نیازهای افراد آسیب دیده از بحران و حل مشکلات شان کمک می کند.
•    آموزش به افراد آسیب دیده در راستای توسعه مهارت های کنار آمدن با مشکل، به گونه ای که آنها بیاموزند که چگونه پاسخ های سازگارانه را بیاموزند، موقعیت ها را تحلیل کنند و راهکارهای بهینه را به کار گیرند.
•    آموزش الگوی تفکر مثبت و سازنده به مراجعین تا از میزان استرس و اضطرابهای آنها در روبرو شدن با موقعیت بحرانی کاسته شود.
مددکاران اجتماعی با شناسایی نقاط قوت فرد و منابعی که امکان بهره گیری از آن ها برای حل مشکل وجود دارد می توانند روند کنار آمدن فرد با مشکل را تسهیل نمایند و این تفکر افراد آسیب دیده را که می پندارند انتخابی برای ادامه و بهبود شرایط زندگی ندارند را تغییر دهند زیرا که مددکاران اجتماعی با در اختیار گذاشتن منابع گوناگون حل مشکل و راه حلهای متفاوت حل مشکل، بازسازی دوباره زندگی فرد را امکان پذیر می سازند. طرح ریزی و اجرائی کردن نقشه عملیاتی:

موفقیت هر نقشه مداخله ای بستگی به میزان درگیر شدن مراجعان در آن نقشه دارد و مددکاران اجتماعی برای دستیابی به موفقیت برای حل بحران، به افراد آسیب دیده در بحران یاری می رسانند که اهداف مداخلات کوتاه مدت و دراز مدت را در برنامه تعیین نمایند و به شناخت منابع حل مشکل دست یابند تا برنامه حل بحران پیش رو را طرح ریزی نمایند.

در طرح برنامه درمانی قابلیت مدیریت برنامه اجرایی از اهمیت بسیاری برخوردار است. به گونه ای که اهداف مورد نظر می بایست دست یافتنی باشند و منابع حل مشکل در دسترس قرار گیرند. به طور مثال برنامه هایی که متشکل از تکالیف زیاد هستند و راهکارهای بسیاری را در خود دارند، به سردرگمی فرد در اجرای برنامه مورد نظر می انجامند و احتمال شکست خوردن فرد را به دنبال دارند. احساس تعلق فرد به برنامه درمانی و میزان توانایی او در جهت حل بحران از اهمیت بسیاری برخوردار است و به افزایش سطح کنترل فرد و خودمختاری او در موقعیت مورد نظر خواهد انجامید و ترس از ناتوانی در غلبه بر شرایط دشوار را از فرد دور خواهد ساخت. ارائه خدمات ارجاعی از دیگر عوامل حائز اهمیت در فرآیند مداخله در بحران است. هر چند تعداد خدمات ارجاعی بیشتر باشد، مداخله در بحران روندی پخته تر و تأثیرگذار تر را خواهد داشت. وقتی که طرح مداخله در بحران اجرایی می گردد می بایست ارزیابی پیاپی انجام گیرد تا میزان دستیابی به اهداف مشخص گردد و موانع پیش روی شناسایی شوند. به طور کلی برنامه های اجرائی مداخله در بحران بر چهار موضوع اصلی تمرکز دارد:

بقای جسمی: بقای جسمی فرد که در برگیرنده سلامت جسمی در جریان غلبه بر مشکلات و بکارگیری مهارتهای حل مشکل است.

بیان احساسات: بیان احساسات که متمرکز است بر تظاهر هیجانات خاص فرد و چگونگی تأثیر گذاری این هیجانات بر جسم، روان و بهزیستی فردی.

دستیابی به شناختی صحیح و همخوان با واقعیت: شناخت از واقعیت ها به گونه ای که با واقعیت های رخ داده هم خوان باشد و یا به انجام فعالیت هایی بیانجامد که ناتمام مانده است و منجر به دور شدن تفکرات نامعقول و ترسها از فرد می شود.

حصول رفتاری سازگارانه با موقعیت: تغییر در فعالیت ها و اهدافی که فرد دنبال می کند، به گونه ای که این تغییرات در بازگشت عملکرد فرد به وضعیت عادی موثر باشد و به غلبه بر مشکلات بین فردی کمک نماید. پیگیری برنامه و ارزیابی:

  در این مرحله به دنبال شناخت چگونگی تاثیرگذاری مراحل پیشین در حل مشکل می باشیم و بررسی این موضوع که آیا فعالیت های انجام شده در بازگشت عملکرد فرد به وضعیت عادی تأثیر گذار است و آیا به غلبه کردن بر مشکل می انجامد یا خیر؟
راهکارهای عملیاتی برای حل بحران براساس شیوه حل مشکل در مددکاری اجتماعی:

این روش که برگرفته از تئوری های حل مسئله در مددکاری اجتماعی است از چندین گام تشکیل شده است که با شناخت از فاجعه و تعیین حدود آن آغاز می شود و سپس به تعیین مشکلات بین فردی می انجامد و همچنین تعیین اهداف به صورت عملیاتی و در نهایت به فرآیند برنامه ریزی در راستای حل مشکل می انجامد که به آن ها در ذیل پرداخته می شود:

•    حصول شناخت در مورد فاجعه و تعیین حدود و میزان آن:
o    مشاهده آن چه که اتفاق می افتد شامل فعالیت های امدادی و آثار فاجعه
o    مصاحبه ژرف با آسیب دیدگان و افرادی که در فعالیت امدادی شرکت دارند
o    جمع آوری اطلاعات قابل دسترسی، هر چند مقدماتی از خسارات و تأثیر اجتماعی فاجعه
o    نیاز سنجی در جامعه و جمع آوری اطلاعات جمعیتی
•    شناخت دقیق مشکلات روانی – اجتماعی و اولویت بندی:
o    تعریف دقیق خطرهای تهدید کننده
o    شناخت کامل آثار ناشی از بحران
o    شناخت کمبودها و نیازهای اساسی که منجر به حصول مسائل روانی اجتماعی گردیده است
•    تعیین اهداف عملیاتی براساس نوع مشکل:
o    ایجاد تغییر در فضا و محیط آسیب دیده و بازگرداندن آن به وضع عادی
o    کاهش شیوع و ممانعت از پیشرفت و تشدید عوارض روانی – اجتماعی
o    افزایش توان انطباق و آماده سازی
o    تقویت مکانیزم های انطباق و مهارتهای اجتماعی بحران زدگان
o    تقویت فعالیت خانواده ها با توجه به امکانات خود و جامعه، بازسازی نقش های از دست رفته
o    کمک به جامعه برای سازماندهی مجدد نیروهای خود یار و بازسازی
•    استراتژی های عملیاتی برای حل بحران پیش رو:
o    برنامه ریزی
o    کاربرد بهینه منابع
o    استفاده از تخصصهای لازم
o    آموزش
•    اجرای طرح مداخله
•    نظارت بر طرح
•    ارزیابی (132)

برگرفته ازطرح جامع ملی بازتوانی حوادث طبیعی در جمهوری اسلامی ایران 1391