توانمندسازی راهکار ها و نتیجه

اقدامات پیشنهاد شده به منظور ایجاد شرایط (برنامه ها، سیاستها، مکانیزم ها)  مناسب برای بهبود توانمندسازی را می توان در قالب سه هدف ذکر کرد:

1-    افزایش کنترل محلات در ارتقاء سلامت

الف- گوش دادن به و شروع کردن از خواسته های مردم جامعه به هنگام برنامه ریزی و اقدام
-    ادغام اصول توانمندسازی در همه کوشش ها و فعالیتهای مربوط به ارتقاء سلامت
-    متعهد نمودن مردم به تعیین چگونگی سازماندهی امور

ب‌-    شناسایی و فهم سنتهای فرهنگی شناخته شده و موافق با حقوق انسانی
-    جستجوی دیدگاههای متنوع در برنامه ریزی مداخلات، به شکلی که هم در بردارنده سنتها و هم در بردارنده نظریه های جدید  باشد.
-    تلاش برای انطباق با فرآیندهای توسعه (تاکید بر برنامه ریزی مشارکتی، تحلیل شرایط، توسعه رهبری کارآمد) به منظور مناسب سازی شرایط محلی

ج‌-    اطمینان از مشارکت موثر و کنترل بر نحوه تصمیم گیری ها توسط اعضای جامعه به انضمام مورد ملاحظه قرار دادن شرایط اجتماعی، اقتصادی و مطرودیتهای سیاسی موجود
-    اطمینان از وجود فرصتهای لازم برای مشارکت و کنترل بر تصمیم گیری ها

د‌-    استفاده از افراد علاقمند، بانفوذ به منظور ایجاد تغییر در سیستم ها و جوامع در جهت بهبود سلامت اجتماعی
-    توانمندسازی اجتماعی نیازمند رهبران اجتماعی قدرتمند (رهبران مذهبی، عقیده ای، سیاسی، سنتی و حتی رهبران جوان) است.
-    شناسایی و درگیر نمودن افراد بانفوذ و قدرتمند که علاقمند به مشارکت در اهداف اجتماعی بوده و می توانند فرصتهایی را برای موفقیت و حمایت فراهم نمایند. 2-    توسعه منابع پایدار برای سلامت اجتماعی

-    اطمینان از وجود ساختارهای اجتماعی(همچون کمیته های روستایی، شوراهای هماهنگی، گروههای خودیار، انجمن های زنان و....) تا افراد  بتوانند در زمینه ها و بخش های گوناگون(سلامت، آموزش، اشتغال، رسانه، حمل و نقل و...) و در سطوح چندگانه(فرد، روابط بین فردی، محله، جامعه) فعالیت داشته باشند.
-    افزایش پاسخگویی اجتماعی از طریق ظرفیت سازی، آگاه نمودن افراد از حقوق خود و مشارکت اعضای جامعه در برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی
-    ارتقا سیاستهای لازم به منظور رفع نیازهای شناخته شده و اطمینان از وجود منابع و اجرای برنامه ها به شکل درست

الف- برپایی مکانیزمی که توان هماهنگی، انسجام بخشی و پاسخگویی جامع به هدفهای تعیین شده را داشته باشد.
-    افزایش بودجه های عمومی به منظور فراهم نمودن تعیین کننده های سلامت( آموزش، اشتغال، مسکن وحمل ونقل و..)
-    کاربرد نظریه های جامع نگر برای برنامه ریزی و متعهد نمودن اعضای جامعه به کمک برای شناسایی نیازها و بهبود استفاده از منابع

ب‌-    به کارگیری تکنولوژی های ارتباطی به منظور تشویق مردم به کار و فعالیت و تلاش برای ایجاد شرایط برابر
-    شناسایی و به کارگیری روشهای مناسب فرهنگی به منظور ایجاد تحرک در میان اعضای جامعه
-    به کارگیری نظریه های مشارکتی به منظور تشویق مذاکره، تفکر انتقادی، کسب شناخت درباره علل و پیامدهای ناسالم بودن و  جایگزین نمودن آن با سلامت
-    اطمینان از جریان برابر و آزاد اطلاعات

3-    ایجاد شواهدی در زمینه شرایط و چگونگی ارتقاء سلامت و حمایت های لازم در بعد اجرایی

الف- استفاده از شواهد تجربی در زمینه روشها و شرایطی که جوامع گوناگون برای بهبود سلامت به کار بسته اند.
-    مستند کردن شواهد مربوط به موفقیتها و شکستهای برنامه های ارتقاء سلامت به منظور درس گرفتن در زمینه چگونگی ایجاد شرایط بهتر برای ارتقاء سلامت اجتماعی
-    تهیه و انتشار مطالعات تجربی درباره چگونگی وضعیت سلامت اجتماعی در جامعه و راهکارهای ارتقای آن و یا به عبارت دیگر میزان و نوع تغییرات سیستمی که باید برای بهبود سلامت اجتماعی در جامعه به وقوع بپیوندد.
-    برقراری سیستم های ارتباطی برای جمع آوری شواهد از جوامع و انتشار این شواهد به شکلی قابل فهم برای دست اندر کاران حیطه سلامت اجتماعی، اعضای جامعه، کارگزاران
ب‌-    افزایش ظرفیت اعضای جامعه به منظور اجرای مداخلات مربوط به ارتقاء سلامت به شکل مناسب و موثر در زمینه های گوناگون

-    ظرفیت سازی در اعضای جامعه برای اینکه بدانند چه کار انجام دهند.برای مثال به کارگیری استراتژی های مبتنی بر شواهد منطبق با زمینه های خاص
-    ترکیب دانش بومی با مداخلات برنامه ریزی شده
-    افزایش ظرفیت تحقیقات مشارکتی و استفاده از آن برای شکل دادن به سیاستهای گوناگون توجه به موارد زیر می توانند شرایط لازم برای توانمندسازی اجتماعی در جهت ارتقاء سلامت اجتماعی را فراهم نماید:

-    استراتژی های مراقبت اولیه سلامت اجتماع محور :

شکل گیری و فعالیت تیم های مراقبت اولیه سلامت(PHC)، این تیم ها با شبکه ها و اجتماعات مختلف همچون آموزش و پرورش، محل کار، اقتصاد، مسکن در ارتباط می باشند. اجرا استراتژی های آنها فرصتی برای افزایش انسجام اجتماعی و توانمندسازی جوامع و کاهش آسیب پذیری های ناشی از توزیع نابرابر سلامت می باشد(سازمان بهداشت جهانی،2008).
-    گزارش نهایی کمیسیون سازمان بهداشت جهانی   (2008):
این گزارش تعیین کننده های اجتماعی سلامت، چالشهای موجود برای هدایت کسانی که در معرض  آسیب های ناشی از پیامدهای نابرابری و ضعف تعیین کننده های اجتماعی قرار دارند، را مورد تاکید قرار می دهد (کمیسیون تعیین کننده های اجتماعی سلامت سازمان بهداشت جهانی،2008).
-     گزارش توسعه هزاره (2000) و هدفهای مطرح شده آن برای بهبود پیامدهای سلامت و بهزیستی همچون مرگ و میر کودکان، آموزش ابتدایی برای زنان در اجتماعات فقیر  نیز باید مورد توجه قرار گیرد.

توانمندسازی اجتماعی همچون عدالت اجتماعی یکی از ارزشهای اساسی در ارتقاء سلامت محسوب می شود. تعیین کننده های اجتماعی سلامت، اهداف توسعه هزاره ، استراتژی های مراقبت اولیه سلامت رهنمودهای عملی را برای ارتقاء توانمندسازی اجتماعی فراهم نموده که می توانند به نزدیک شدن شکافهای اجرایی در ارتقاء سلامت و برابری در سلامت کمک نمایند.

نتیجه گیری

عده ای بر آن هستند که توانمندسازی فردی شهروندان موجب تغيير و تبديل رفتار آن ها به منظور اتخاذ يک سبک زندگی سالم- به عنوان هدف اساسی در ارتقای سلامت- خواهد شد. بعضی ديگر نيز از نوعی تفکر که بر کاهش عوامل خطر تأکيد بيشتری دارد، حمايت می کنند و برای ارتقای سلامت شهروندان، تغيير و تبديل شرايط فرهنگی، اجتماعی و سياسی محلات را تجويز می کنند. به هر حال ما را اعتقاد بر این است که باید برای ارتقای سلامت در جامعه و دست یافتن به سلامت اجتماعی در ابتدا بسترها و شرایط پایه ای محقق باشد. گرچه وجود این شرایط تضمین کننده قطعی سلامت اجتماعی افراد جامعه نخواهد بود؛ ولی بدون وجود آن قطعا سلامت اجتماعی مفهوم تهی خواهد بود. به واقع نمی توان شرایطی را تصور کرد که در آن اکثریت افراد جامعه از سلامت اجتماعی برخوردار باشند ولی فقر، نابرابری، امنیت پایین و...بر جامعه حاکم باشد. پس آنچه که به خصوص در جوامع در حال توسعه اهمیت ویژه می یابد آن است که ابتدا یکسری تعیین کننده ها و شرایط لازم برای سلامت در سطح اجتماعی فراهم آید. البته تاکید می کنیم که این  لزوما به معنای خطی بودن این فرآیند نیست و باید در عین آنکه بر توانمندسازی اجتماعی تاکید می شود، سیاستها و برنامه هایی هم برای توانمندسازی فردی هم داشته باشیم. به واقع  در نظر ما کسانی که سلامت اجتماعی را به عنوان صفتی برای فرد در نظر بگیریم و آن را بعدی از ابعاد سلامت فرد می دانند و نیز کسانی که آن را صفتی برای اجتماع در نظر می گیرند، هر دو به درستی جنبه های متفاوتی از سلامت اجتماعی را مد نظر قرار داده اند.به واقع مفهوم جامعه سالم را نمی توان جدای از سلامت اجتماعی به عنوان بعدی از ابعاد سلامت فرد دانست.از این رو توانمندسازی اجتماعی و فردی برای رسیدن به یک جامعه سالم ضروری به نظر می رسد.ضمن اینکه قصد نداریم بیش از این بر بحثهایی که پیشینیان ما در طی سالهای متمادی در پی یافتن راه حلی بر آن بوده اند وارد شویم، به نظر می رسد در حیطه سلامت اجتماعی نیز بحث  ساختار و عاملیت گیدنز و راه سوم خودنمایی می کند.بر این مبنا فقدان توانمندسازی به عنوان یک عامل منفی تاثیر گذار بر سلامت، شرایطی را ایجاد می کند که  مداخلات کارگزاران سلامت و مددکاران اجتماعی را خنثی می سازد(اسپیر،جکسون،پیترسون،2001: 729). رویکرد های توانمندسازی پتانسیلی است که سبب بهبود سلامت و بهزیستی افراد و اجتماعات می شود. توانمندسازی در عین اینکه به دنبال تغییر محیط  و فاکتورهایی است که سبب نابرابری و فقر در سلامت اجتماعی  و سلامت به معنای عام آن می شوند، به مردم دانش، اعتماد، مهارتهای لازم برای تغییر در جوامعشان را می دهد.نهایتا توجه به موارد  زیر می تواند در این زمینه موثر واقع شود:

•    توانمندسازی افراد و جوامع مکمل یکدیگراند. بهتر آن است که این نوع توانمندسازی بر پایه اصولی قرار گیرد که در عین اینکه مردم توانمندتر می شوند، بتوانند برای ایجاد تغییرات مثبت و به چالش کشیدن سیستم های موجود با یکدیگر همکاری کنند.
•    نظریه های توانمندسازی تاثیر سودمندی بر سلامت اجتماعی افراد و بهزیستی آنها دارد. توانمندسازی سبب افزایش عزت نفس،شکل گیری احساسات جمعی، دانش و آگاهی می شود.
•    درگیر ساختن مردم در برنامه ها و تصمیمات سبب تغییرات مثبتی در سلامت اجتماعی می شود.
•    داشتن یک تعریف روشن و صریح از چیستی ابزارهای توانمندسازی می تواند به سیاست گذاران و  مردم برای فعالیت در راستای هدفهای مشترکشان یاری می رساند.
•    کارگزاران و اعضای جامعه باید مهارت ارزیابی و سنجش تاثیر فعالیتهایشان را داشته باشند و نیز توانایی  ساختن معیارهای مبتنی بر شواهد را بیاموزند.