تبیین احساس امنیت در بین شهروندان تهرانی

امنیت یکی از نیازهای اساسی انسان و از شاخصهای توسعه است و تامین نظم و امنیت فی نفسه از اهمیت فراوانی برای حیات جوامع برخوردار بوده است. همچنین احساس امنیت خاطر، یکی از عمده ترین شاخص های رفاه اجتماعی است که نبود آن حتی برخورداری از سایر شاخصهای رفاه اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. مازلو نیز در تقسیم بندی خود از نیازها، نیاز به امنیت را بلافاصله پس از نیازهای فیزیولوژیک قرار داده است.

مطرح شدن مسائلی چون جامعه خطر پذیر، امنیت وجودی و امنیت ذهنی و رفاه  اجتماعی، در دوره معاصر مستلزم توجه بیشتر به احساس امنیت است. با رشد و گسترش شهر نشینی و ایجاد نهادهای اجتماعی جدید، مسئله امنیت در کشور نیز ابعاد تازه ای به خود گرفته است. بویژه آنکه ایران همواره با مسئله گذار درگیر بوده است (بیات، 1388). وضعیتی که در آن جامعه نه کاملاً در حالت مدرن و جدید قرار دارد و نه کاملاً از شکل سنتی برخوردار است، حالتی دو گانه که در آن شرایط خاصی بروز می کنند. که این وضعیت بر شهروندان و اوضاع و احوال رفتاری و روانی آنها تأثیر خواهد گذاشت . بر اساس پژوهشهای انجام شده در سطح شهر تهران در خصوص سنجش میزان احساس امنیت، آشکار شده است که احساس امنیت در میان شهروندان در سطح نسبتا پایینی قرار دارد (به عنوان مثال بررسی میزان احساس امنیت (مطالعه موردی شهر تهران ) توسط مهدی امیر کافی (1388)). از سوی دیگر، پرداختن به موضوع امنیت به عنوان یکی از شاخص های توسعه و رفاه اجتماعی از این حیث ضروری به نظر می رسد که با کاهش امنیت، آرمان های فرد تخفیف می یابد. تعالی جامعه، رشد فکر و اندیشه، توسعه و رشد استعدادها، که همگی ریشه در عنصر امنیت دارند متوقف خواهند شد. بحرانی بودن احساس امنیت قطعاً در رفتار شهروندان تأثیر مخربی خواهد نهاد و آنان را از ایجاد روابط مطلوب و پیشرفت فردی ناتوان خواهد ساخت.  برداشتهای ذهنی نقش مهمی در میزان احساس امنیت و یا نا امنی در افراد بازی می کند. تحقیقات نشان داده است در برخی جوامع با وجود بالا بودن امنیت، مردم احساس نا امنی می کنند.  اغلب میزان احساس امنيت فزون تر يا كمتر ازمیزان امنيت واقعي در شهر است به عبارتي »ميان امر بالفعل و امر ذهني تطابق وجود ندارد. از اين منظر مي توان مدعي شد مقوله احساس امنيت اگر چه متأثر از شرايط و وضعيت امنيت در شهر است، اما داراي اهميتي قابل توجه تر است (رباني و افشار كهن؛1383  به نقل از همتی 1387) می توان گفت با در نظر داشتن این موضوع که همواره میزانی از عدم امنیت در جامعه حضور دارد ، آنچه اهمیت دارد نه تنها امنیت بلکه به طور افزون تر، "احساس امنیت" است. این درک فرد از امنیت محیط پیرامون وی است که به او این امکان را می دهد بتواند به توسعه و رشد استعدادهای خود بپردازد. چرا که « آنچه رفتار را بیش از همه تحت تاثیر قرار می دهد عنصر "ناخودآگاه" است» (صالحی، 1385 : 39) احساس امنیت عنصری سرایت کننده است. بدین معنی که احساس امنیت یا عدم امنیت در یک بخش از زندگی، می تواند حوزه های دیگر زندگی را تحت تأثیر قرار دهد همچنین این احساس می تواند به وسیله کنشهای متقابل افراد به دیگر اقشار و یا بخشهای جامعه سرایت کند. بنابراین برای سیاستگذارانی که توسعه ونیز رفاه شهروندان را دنبال می کنند  توجه به بعد ذهنی امنیت یعنی احساس امنیت، ضروری می نمایاند. «ترس و ناامني در طي زمان تأثيرات مخرب و منفي بر كيفيت زندگي دارد و منجر به مراقبت و محافظت غير ضروري مردم از خودشان گشته و آن ها را از فعاليت هاي اجتماعي باز داشته و سطح بي اعتمادي به ديگران را افزايش مي دهد»(ويلسون، دُنجز؛ 2000 به نقل از همتی؛1387 :132)

نمی توان احساس امنیت را روی دیگر سکه امنیت در نظر گرفت چرا که احساس امنیت را باید به عنوان موضوعی مستقل در نظر گرفت که «در فضای جامعه با منطق خاصی تولید، حفظ و باز تولید می شود» (بیات، 1388: 9). باید در نظر داشت که «این احساس ناشی از تجربه های عینی و اکتسابی افراد از شرایط و اوضاع پیرامونی است و فقط به شاخص های امنیت قابل تقلیل نیست»( دلاور، 1384: 5) و افراد مختلف درشرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی متفاوت به صورتهای مختلفی آنرا تجربه می کنند. شاید به همین دلایل است که در رویکرد اجتماعی (مدرن)، امنیت و احساس امنیت در بستر زمینه های اجتماعی و فرهنگی تبیین و تعریف می شوند .

برای استفاده از مقاله کامل به بخش مقالات پرتال تخصصی مددکاری اجتماعی ایران مراجعه نمائید...