علل خودکشی | بررسی انگیزه های خودکشی

دورکیم برای تبیین علل خودکشی نخست مطرح کرد که "به هم پیوستگی اجتماعی در هر جامعه ای یا در میان هر دسته ای ازمردم ممکن است عادی یا آسیب شناختی باشد" و ویتنی پوپ می گوید این حالات " به وضعیت گروه ها یا شرایط اجتماعی که باعث می شوند افراد خودشان را بکشند " اشاره دارد.

دورکیم با توجه به آمارهای قرن 19 در اروپا به این نتیجه می رسد که خودکشی یک پدیده اجتماعی است و "خودکشی را حاصل جمع شدگی عوامل گوناگون ، تأثیرات خانوادگی ، اجتماعی ، دینی وهمه واقعیت های اجتماعی و ناشی از درهم ریختگی قوالب وازهم پاشیدگی نظام اجتماعی و گسستگی روابط در جامعه و در نتیجه احساس تنهایی و مطرود بودن فرد می داند . " عواملی هم چون علل آسیب شناختی روانی شامل بیماریهای جسمی و روانی نظیر افسردگی ، علل اقتصادی نظیر بیکاری ، اخراج از کار ، ورشکستگی و یا از دست دادن پایگاه اجتماعی ، علل عاطفی و اختلاف ها و درگیری های خانوادگی ازمهم ترین علل اقدام به خودکشی و خودکشی محسوب می شوند . بررسی انگیزه های خودکشی

دورکیم نشان داد که تغییرات در میزان خودکشی از طریق روان شناختی و زیست شناختی قابل تبیین نیست و چگونگی تفاوت میزان های خودکشی را بیان نمود و براین باور بود که خودکشی بیماری اجتماع در حال تغییر است و نشانه ی تضعیف هنجارهای تنظیم کننده ی رفتار است . و نرخ بالا در کشورهای در حال صنعتی شدن رابه دلیل وجود " آنومی " یا تضعیف هنجارهای نظم دهنده به رفتار می دانست . دورکیم و فروید علی رغم تفاوت های بسیاری که درنظریات خود با یکدیگر دارند دریک زمینه اشتراک عقیده دارند . هردواعمال فرد را درنتیجه ی نیروهای پرتوانی که فرد کنترل محدودی روی آنها دارد ،می دانند . دورکیم این نیروها را در " اجتماع " و فروید آنها را در " ضمیر ناخودآگاه " جایگزین می دانست ؛ البته دورکیم دو دسته علت فرا اجتماعی را نیز بر می شمرد که عبارتند از آمادگی های اندامی –روانی وخصوصیات محیط طبیعی . وی معتقد به وجود تمایل به خودکشی درسرشت انسان است واشاره می کند که تأثیر آب وهوا که غیر مستقیم بر اندام ها اثر می گذارند را نباید نادیده گرفت . علل خودکشی را می توان در پنج مقوله ی مورد بررسی قرار داد :

شخصیت و تجربه های مراحل اولیه کودکی
عوامل فرهنگی
یگانگی اجتماعی
شرایط اقتصادی
تجدد طلبی عوامل روانی ، تجربه های اولیه ی کودکی :

برخی از انواع خودکشی دوران بزرگ سالی را می توان به تجربه های خانوادگی و بعضی ویژگی های شخصیتی چون از دست دادن یکی از والدین ، طرد عاطفی دراز مدت ، فرزند ارشد بودن و اقدام به خودکشی بستگان نسبی مربوط دانست .

البته علت های دیگری نیز دست اندر کارند مانند افسردگی خودانگیختگی ، بدبینی ، خودپنداری منفی ، انفعال ، درون گرایی و تضاد فکری .

کودکانی که به خودکشی تمایل دارند و عموماًفرزند ارشد خانواده اند ؛ پدرو مادر معتاد به مواد مخدر و الکل دارند و زیر فشارهای بیشتر و فزاینده تری قرار داشته که این فشار در اوان نوجوانی شدت می یابد . البته برخی عوامل هم چون کاتالیزور در سرعت بخشیدن به این اقدام مؤثر هستند ؛ مرگ پدر بزرگ یا مادر بزرگ ، طلاق والدین ، فروپاشی خانواده و یا ازدواج مجدد والدین از این دسته اند . این فشارهای روانی به گزینش راه کار های متفاوت نزد افراد گوناگون می گردد که پاسخ دراغلب زنان ، نوجوانان ، اقشار پایین تر اجتماع به صورت خودکشی با مصرف زیاد دارو بروز می کند.

انگیزه های روانی :

دکتر ادوین اشنایدمن پنج گروه نیاز روانی که منجر به خودکشی می شود را این گونه می داند :

- برآورده نشدن نیاز به عشق ، مقبول واقع نشدن ، تعلق و عضویت در گروه
- عدم کنترل ، پیش بینی ناپذیری و بی نظمی
- خودانگاره ی نامطلوب و اجتناب از شرم ، شکست و سرخوردگی
- قطع روابط مهم و حساس
- عصبانیت ،خشم و نفرت

برای بررسی زمینه های روانی دیگر خودکشی چهار حالت زیر را به نقل از پیکل ، پروسوف و مایرز (1975) بر می شمریم :

1.  بحران های ارتباط بین فردی : تعارض و قطع ارتباط بین فرد که از طریق اختلافات ، جدایی ، طلاق یا شکست در عشق به علت مرگ که منجر به تمایل فرد به خودکشی می شود .
2.  شکست و خودکم ارزشی : اغلب خودکشی ها در اثراحساس بی ارزشی در فرد ایجاد می شود .
3.  تعارض درونی : فرد خودکش به علت تعارض درونی و جدال فکری در شخص به دلیل مشکلات بین فردی و شکست در امور زندگی و عدم درک معنی زندگی و مرگ ایجاد میشود و فرد دچار اضطراب دائمی است.
4. از دست دادن معنی و امید : ناامیدی و گسترش آن در تصورات ذهنی فرد ، باعث احساس بیهودگی در زندگی وی می شود .

گلدر در الگوی علت شناسی خودکشی خود سه دسته از عوامل مؤثر بر خودکشی را شرح میدهد :

عوامل زمینه ساز : عواملی که بسیاری از آنها از اول در زندگی وجود داشته و موجب آسیب پذیری فرد در مقابله با عواملی که در زمان شروع بیماری اثر می گذارند ، می شوند و شامل زمینه ها ژنتیکی ، عوامل فیزیکی ، روان شناختی واجتماعی در شیرخوارگی و کودکی نیز می شوند.
عوامل آشکار ساز : وقایعی هستند که در مدت کوتاهی قبل از وقوع یک بیماری یا اختلال رخ میدهند و به عنوان عامل تسریع کننده آن ظاهر می شوند ؛ این عوامل ممکن است فیزیکی ، روان شناختی یا اجتماعی باشند و شامل مسایل روزمره نیز می شود .
عوامل تداوم بخش: دوره ی اختلال یا بیماری را پس از وقوع آن طولانی می سازد و در پیشیری و درمان لازم است به این عوامل توجه شود . دکتر روس بیان می کند که افسردگی ،الکلیسم ، اعتیاد دارویی ، اسکیزوفرینا و اختلالات شخصیتی ازعلل عمده در اختلالات روان پزشکی خودکشی است . احساس فقدان از عوامل بسیار مهمی است که دکتر بک (1989) بدان ها اشاره کرده است :

دختری که به علت سوختگی زیبایی خود را از دست داده است .
مرد جوانی که به علت قطع آلت تناسلی یا ضایعه ی نخاعی و یا به طور مادرزادی از قدرت جنسی کافی برخوردار نمی باشد و ناتوان ازارضای همسربعد ازازدواج است .
رسوایی اجتماعی
انحرافات جنسی و اخلاقی
ورشکستگی مادی
شکست تحصیلی
وغیره

عوامل فرهنگی

اگر خودکشی رانوعی آنومی بنامیم ، دیاگرام زیر بیانگر ایجاد آنومی در جامعه است :

رشد سریع اقتصادی← ثروت ناگهانی ← ثروت / فقر← فقر غیر قابل تحمل ← تصویر/ قول آرزوهای بلند پروازانه← آرزوهای بی حد ← از هم پاشیدگی هنجارهای سنتی ← عدم ارضای نیازهای بی حد ← نارضایتی اجتماعی که سرانجام به آنومی منجر می گردد.

دورکیم و کونیک در رابطه با ارتباط خاص فقر و ثروت اشاره کرده اند که با رشد سریع اقتصادی – اجتماعی ، ساختار پایدار نیاز اقشارمتحول شده و آنومی پدید می آید .

مذهب از علل فرهنگی در مطالعه خودکشی است ؛ نرخ خودکشی در افرادی که به طور دائمی به فکرخدا و عبادت هستند ، بسیار از لائیک ها پایین تر است و شاید بتوان این گونه توجیح کرد که مشغله و باور ذهنی درباره ی خدا ، از" ورود آگاهی های مزاحم به فضای درونی فرد " جلوگیری میکند و فرد به مسائلی از این قبیل بی اعتنا می ماند و از میزان خودکشی اش به طرز قابل توجهی کاسته می شود .
شاید عامل مذهب در کشورهای مذهبی تر (کاتولیک و مسلمانان ) به این دلیل عامل بازدارنده باشد که خودشی فردبرای خانواده یک ننگ و رسوایی قلمداد شود و فرهنگ مذهبی جامعه آن را عملی مذموم و نکوهش شده بداند و مردم نیز از اعلام خودکشی افراد خانواده خود خودداری کنند .

بی شک مهم ترین شاخص فرهنگی در مطالعه خودکشی رویدادهای منفی و اختلالات خانوادگی است که اهم آنان را می توان این گونه ذکر کرد : انتظارات بسیار بالا یا پایین والدین ،انعطاف ناپذیری خانواده ، طرد شدگی و بی توجهی و برخورد مسایل عاطفی کودکان و اقتدار طلبی نامناسب یا افراطی آنان.

عوامل اجتماعی که این علل قابل تقسیم به دو گونه علل اجتماعی – طبیعی و علل اجتماعی-انسانی می باشد.

علل اجتماعی – انسانی

دورکیم نخستین کسی بود که علت های زیستی ، اقلیمی وروانشناختی رابرای تبیین رفتارهای اجتماعی رد کرده و طرق جامعه شناختی را برای درک واقعیت های اجتماعی ارائه داد . منشأ جریان های خودکشی نه ازفرد که ازجامعه است که درواقع علل واقعی وحقیقی خودکشی اند ؛ نیروهای اجتماعی از جامعه ای به جامعه دیگر و از گروهی به گروه دیگر ،ازمذهبی به مذهب دیگر فرق می کند و " این علل ازگروه بر می خیزد نه از افراد تک تک " .

اعتقاد اساسی دورکیم این بود که حقایق اجتماعی را باید به عنوان واقعیت های خارجی نسبت به فرد درنظرگرفت و مطالعه کرد . مؤسسات اجتماعی مانندگروه های خانوادگی و مذهبی که نیروهای خارج از فرد محسوب می شوندو جامعه شناس از آنجایی که با واقعیت های معینی روبه رو بود ،     می بایستی اجباراً عینی باشد ؛خودکشی یکی از این واقعیت هاست.

خودکشی می تواند به علت انسجام اجتماعی در جوامع یا نظم اجتماعی ایجاد شود که در صورت فشار بی حد هریک از این ویژگی ها شاهد شکل گیری یکی از انواع خودکشی هستیم.

خودکشی گرچه آشکارا یک عمل کاملاًشخصی بود ،اما فقط با بررسی کم وکیف جامعه ای که شخص به آن تعلق دارد،می تواند توجیه شود و بدین ترتیب هر جامعه ای دارای نوعی تمایل مشترک به خودکشی بود که با نسبت خودکشی بیان می گردد وتا زمانی که مشخصات جامعه تغییر نکند ،ثابت باقی می ماند . این تمایل مشترک جامعه فرد را تحت تأثیر قرار می داد و می توانست او را وادار به خودکشی کند.هراندازه فرد وابستگی نیرومندتری به گروه های اجتماعی داشته باشد ، احتمال وقوع خودکشی کمتر است .
تبیین دورکیم از نظم اخلاقی و اجتماعی این بود که نظم اجتماعی تحقق پذیر است و طبق نظریات دورکیم جامعه ازطریق پیوند دادن افراد به ارزش ها وهنجارهای گروهی ،آن ها را یک پارچه میکند و یا ازطریق تعیین اهداف و راه های رسیدن به آنها به تعدیل امیال و آرزوهای بالقوه ی نامحدود افراد می پردازد .

" هر فردی به طور جمعی دارای تمایل به خودکشی است وبه میزانی که گروه های اجتماعی که فرد جزیی از آن هاست هماهنگ و یکپارچه و متشکل ومنظم و باقاعده باشد ،خودکشی کمتر است " . نرخ خودکشی اجتماعی مدلی برای پیش بینی علل خودکشی فردی است تا مدلی برای تبین انگیزش های فردی .

دورکیم بعد ازکشف این واقعیت که علت برخی ازانواع خودکشی را می توان دربی هنجاری یافت ، خودکشی ناشی از بی هنجاری را به عنوان شاخص درجه ی معمولاً غیرقابل اندازه گیری یکپارچگی اجتماعی به کار برد . استدلال دورکیم به این شرح بود که: " این امر خود نشان می دهد که خودکشی را باید یک رخدادبه هنجار و عادی قلمداد کرد اما افزایش ناگهانی میزان خودکشی در برخی از گروه های جامعه و یا کل جامعه یک رخداد نا به هنجار و نشان دهنده ی اختلال های نوپدید در جامعه است ".

دورکیم مفهموم بی هنجاری را برای اشاره به این فرض به وجود آورد که در جوامع امروزی معیارها و هنجارهای سنتی بی آنکه توسط هنجارهای جدیدی جایگزین شوند ، تضعیف می شوند . بی هنجاری هنگامی وجود دارد که معیارهای روشنی برای راهنمایی فرد در حوزه ی معنی از زندگی اجتماعی وجود ندارد؛در این شرایط به عقیده ی دورکیم مردم احساس از دست دادن حس جهت یابی ونگرانی می کنند که ازعواملی اجتماعی است که بر تمایل به خودکشی تأثیر می گذارد.

آشکارا خودکشی را نمی توان کجروی نامید اما بی هنجارهای جامعه وانحرافاتی که در جامعه رخ می دهد ، بستری مناسب برای بروز آن است .

خودکشی از عوارض مهم دنیای صنعتی عصر حاضر شناخته شده وبیشتر معلول نا به سامانی ها و اختلال های روانی و نابرابری های اجتماعی است . دورکیم از نابه سامانی به مفهوم فقدان یا از هم پاشیدگی هنجارها سخن می گوید و این مفهومی است که در بررسی های خودکشی نقش مهمی را بازی می کند .پدیده های اجتماعی همانند بحران های اقتصادی ،تطبیق نارسای کارگران با شرایط کار ،خشونت و دعاوی افراد در برابر اجتماع رانیز می توان در این امر مؤثر دانست و خودکشی یکی از ده عامل عمده مرگ در جهان صنعتی امروز شناخته شده است . در فرا راه رشد و توسعه ی اقتصادی ، هرچه بر پیچیدگی روابط و مناسبات اجتماعی افزوده می شود ،فاصله ی طبقاتی از هم بیشتر می شود وسرخوردگی ها فزونی می یابد ودرنهایت به افزایش تعداد خودکشی منجرمی شود ؛ ازهم گسیختگی پیوندهای سنتی وهمبستگی های اجتماعی و نیز بیگانه شدن با ارزش ها و هنجارهای جامعه خودی ،موجب فزونی نرخ خدکشی در جامعه ها به ویژه در جامعه صنعتی گردیده است .

در کشور های کمتر توسعه یافته ،میزان خودکشی به تناسب رشد سریع شهرنشینی و بحران های اجتماعی – اقتصادی ناشی از آن بالا رفته است . شهرنشینی و گشودگی به سوی دنیای امروزی ،ضروری است که وقتی خارج از اراده و منافع عمومی و به دوراز رهبری و خرد وفادارانه به توسعه ی انسانی و پایداری و همگانی شکل می گیرد ،تناقض آفرین می شود و غمباری اجتماعی و فردی را به جای آن می نشاند .

هر چه جوامع صنعتی تر ،شهری تر ،بزرگتر و متمرکز تر و در عین حال فردگرا تر و منفعت طلب تر و عقل گراتر می شوند ،میزان خودکشی بالا می رود ،گر چه این رقم ممکن است با نوسانات و تغییرات همراه باشد . در محیط های صنعتی تر ،فرد منزوی تر و محیط ِ "ناسازگاری بخش " و موجد روان پریشی فردی است و فرد پا به مرحله ی بحرانی می گذارد که در آن احساس بیهودگی و ابهام بیشتری می کند . خودخواهی و هنجار گسیختگی از عوامل اصلی خودکشی در دنیای مدرن است ؛هنجار گسیختگی به معنای ضعیف بودن قانون یا نبودن هنجار است و قابل تقسیم به دو دسته است:

1. هنجار گسیختگی مزمن ؛که به دلیل ضعف تدریجی کنترل اجتماع به وجود می آید.
2. هنجار گسیختگی بحرانی : به علت تغیرات ناگهانی در وضعیت فردی خاص( طلاق ، از دست دادن همسر یا فرزند) به وجود می آید یا در نهاد های اجتماعی (رکود و رونق اقتصادی ) طبق آمار سازمان بهداشت جهانی ،ایران به عنوان کشوری که در حال گذار به جهان صنعتی است ،دچار تضاد شدید بین باور ها و واقعیت ها شدن ،انگیزه ی خودکشی در افراد را بالا می برد و افرد در مرحله صنعتی شدن دچار دوگانگی می شوند . علل اجتماعی- طبیعی

نظر " لمبرزو " این است که گرما فرد را به خودکشی تحریک می کند و نه فرا رسیدن نخستین گرما یعنی اختلاف و تضاد بین رفتن فصل سرما و شروع فصل گرما . دورکیم استدلال می کند که این نظریه از اساس بی اعتبار است زیرا در صورت صدق نظریه ،منحنی تغییرات ماهانه خودکشی می بایست در پاییز وزمستان به صورت افقی باقی بماند و در زمان معین ناگهان با بروز اولین علایم فصل گرما بالا رود و همان طور هم ناگهانی پایین آید.

دورکیم بر این اعتقاد است که محیط طبیعی به طور مستقیم بر زندگی اجتماعی تأثیر ندارد و "مخصوصاً طبیعی نیست که محرک برای رفتار خودکشی است ". و بنا بر تحقیقات وی دلیل آن که از ژانویه تا ژوئیه ،مرگ های ارادی بیشتری رخ می دهند ،اثر مخرب گرما بر اندام ها نیست بلکه به علت تراکم و فشردگی زندگی اجتماعی است .

عملکرد انسان در شرایط آب وهوایی گوناگون ،متفاوت است.ازنقطه نظر روان شناسی ،انسان در هوای آفتابی بیش از هوای بارانی احساس راحتی می کند.، خطرات خودکشی در هوای خشک قاره ای یا دربهارهنگام افزایش فشار جوی افزایش می یابد.

ممکن است گرمای بیش از حد و ناتوانی در حل وتخفیف آن وقتی نوع پوشش خاصی اجباری شود ،تمایلات خودکشانه بر انگیزد. در این مورد گرمای سخت برای فرد غیر قابل تحمل می شود و موجب رنجش وآزردگی را در فرد فراهم می سازد و سرانجام می تواند به خودکشی منجر شود .

چندی پیش محققان بریتانیایی اعلام کردند که آفتاب بهاری از عوامل افزایش دهنده ی میزان خودکشی در این فصل است. مطالعات در کشورهای اسکاندیناوی و کانادا نشان داده است که میزان یک نوع ماده شیمیایی موسوم به "سروتونین" در مغز که احساس شادی به همراه می آورد، در افرادی که خودکشی می کنند بسیار کم است.سایر مطالعات نشان داده است که فرد هرچه بیشتر در معرض آفتاب قرار گیرد، میزان تولید سروتونین نیز در مغز او افزایش می یابد.

همچنین اثر مخرب الاینده های شیمیایی را در افزایش نرخ خودکشی نمی توان نادیده گرفت. به نوشته ی پایگاه اینترنتی دانشگاه کارولینای شمالی ، بسیاری از صنایع ، مواد آلاینده ی خود را وارد محیط می کنند که می تواند افزون بر ایجاد عوارض جسمی ،اختلالات روحی را نیز درساکنان مناطق اطراف خود ایجاد کنند که ازمهمترین این گازها ، گاز سولفید هیدروژن است که با افزایش آن موارد خودکشی نیز افزایش خواهد داشت .

عوامل اقتصادی

نارسایی های اقتصادی درافزایش و شیوع نرخ خودکشی تأثیر به سزایی دارند. آ. هنری و جی . شورت دریکی از بنیادی ترین مطالعات درباره ی میزان های خودکشی دریافتند که خودکشی دردوره های کساد اقتصادی اقزایش می یابد ؛ خودکشی درمیان گروه های متعلق به پایگاه بالا ، نسبتاً شایع تراست و حال آن که قتل عمد به طورنسبی درمیان گروه های پایین تررواج دارد.

بیکاری ،اخراج از کار ، ورشکستگی مالی ، فقر و تنگ دستی از علل اقتصادی مهم در رابطه با افزایش خودکشی هستند . بیکاری دسته جمعی و ناکامی های ناشی از آن از شاخص های عمده در بزرگترین موج بیکاری بعد از جنگ جهانی در بین جوانا 15 تا 24 ساله در کشورهای صنعتی بود .

هنری و شورت معتقدند که در دوره های کساد اقتصادی شاهد افزایش نرخ خودکشی در میان افراد در پایگاه های بالاتر هستیم .


منابع 1. آرون ، ریمون. 1381.مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی .باقر پرهام ( مترجم ). تهران :
انتشارات علمی و فرهنگی
2. استنگل ، اروین .1347. خودکشی و قصد خودکشی . حمید صاحب جمع (مترجم) .تهران : انتشارات اشرفی
3. استونز ،راب.1383.متفکران بزرگ جامعه شناسی. مهرداد  میردامادی (مترجم) .تهران : انتشارات مرکز.
4. اشنایدمن ، ادوین . 1378.  روانشناسی خودکشی: ذهن خودکشی گرا. مهرداد فیروزبخت     ( مترجم ). تهران : انتشارات رسا.
5. تایلر، استیو. 1376. جامعه شناسی خودکشی و علی موسی نژاد ( مترجم ) . تهران : انتشارات اصفهان
6. دورکیم، امیل. 1359. تقسیم کاراجتماعی .حسن حبیبی ( مترجم ). تهران : انتشارات قلم.
7.  دورکیم، امیل . 1378. خودکشی. نادر سالار زاده امیری ( مترجم ) تهران : انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی .
8. رفیع پور ،فرامرز. 1378. آنومی یا آشفتگی اجتماعی . تهران : انتشارات سروش .
9. ستوده ،هدایت الله .1378.آسیب شناسی اجتماعی . تهران : آوای نور.
10. سلیمی ، علی و محمد داوری. 1380 . بررسی هایی در آسیب شناسی اجتماعی ایران. تهران: انتشارات آوای نور.
11. دکتر یحیی زاده ، حسین . 1393 .مددکاری اجتماعی ( مداخله در بحران ) ، انتشارات آوای نور