نگرش - بخش اول گفتار چهارم

اگرچه نگرش ها به صورت ناخودآگاه و در چارچوب افکار و عقاید قالبی ، به بقا و استمرار همیشگی متمایل اند و افراد کمتر به خانه تکانی و تغییر و اصلاح ساخت روانی خود علاقه مندند ، اما در مواردی ناگزیر و به اقتضای برخی ضرورت ها ، به این کار تن می دهند .

گفتار چهارم - بخش اول: 1.    آیا نگرش ها قابل تغییرند ؟
2.    تعارض و همسازی نگرش ها
3.    مقاومت در برابر تغییر نگرش
4.     ساختمان نگرش

آیا نگرش ها قابل تغییرند ؟

اگرچه نگرش ها به صورت ناخودآگاه و در چارچوب افکار و عقاید قالبی ، به بقا و استمرار همیشگی متمایل اند و افراد کمتر به خانه تکانی و تغییر و اصلاح ساخت روانی خود علاقه مندند ، اما در مواردی ناگزیر و به اقتضای برخی ضرورت ها ، به این کار تن می دهند . در حقیقت شکل گیری و تثبیت نگرش ها به بعد کارکردی آن ها ، اعم از کارکردهای سازگارانه ، ابزار ، دفاعی و ارزشی و نقشی مربوط می شود که در تامین نیازهای متنوع افراد ایفا می کنند . عدم کارایی آن ها در این جهت ، فرد را به درستکاری ، تغییر و جایگزینی نگرش های مناسب تشویق می کند . به طورکلی اقدام مستمر به رفتارهای ضد ارزشی در شرایط گوناگون ، به خصوص در نقل مکان ، تغییرات محیط اجتماعی – فرهنگی و با انگیزه های گوناگون ، از عمده ترین علل تغییر نگرش هاست . در یک فرآیند نسبتا طولانی ، صدور رفتارهای ناهمگون با نگرش ها فرد را به نوعی تعارض روانی شکننده مبتلا می سازد . ساخت روانی فرد از طریق نظام های بازخورد ، تعارض موجود را با توجیه رفتار و تغییر نگرش معارض ، برطرف می کند و با ایجاد نگرش همگون ، او را برای سازگاری مجدد مهیا می سازد . ضعف همبستگی روانی – منطقی واحیانا تعارض میان باورها و نگرش ها معمولا به دوره پیش از متقاعد سازی مربوط می شود . در این دوره ، برای تبیین همسازی میان باورها و نگرش ها ، دو جریان « دلیل تراشی » و « تفکر آرزومندانه » دخالت داده می شوند . « دلیل تراشی » درجایی صورت می گیرد که فرد ابتدا به درستی امری اعتقاد یافته است و سپس خود را برای نگرش مثبت نسبت به ( مطلوبیت ) آن متقاعد می سازد . در مقابل « تفکر آرزومندانه » در جایی نمود می یابد که فرد ابتدا به مطلوبیت چیزی نگرش مثبت پیدا کرده است و سپس خود را برای اعتقاد یابی به درستی آن متقاعد می سازد . به طور کلی و با قطع نظر از این موارد ناهمگون ، باورهای تایید آمیز افراد عمده ترین و در عین حال ، طبیعی ترین منبع تامین نگرش ها می باشند . روشن است که با توجه به تنوع نگرش ها ، همه آن ها در مقابل عوامل موثر بیرونی به صورت یکسان تغییر نمی یابند ، خصوصیات ویژه و ساخت ترکیبی نگرش ها در این تاثیر پذیری دخالت تام دارد . نگرش ها را از این نظر می توان به انواع زیر دسته بندی نمود :

1. خصوصیت ویژه : نگرش هرچه افراطی تر باشند ، امکان تغییر پذیری آن کمتر است .
2. نوع ترکیب : نگرش های ساده تر استعداد بیشتری در مقایسه با نگرش های پیچیده برای قبول تغییر از خود نشان می دهند .
3. درجه تجانس : ضعف تجانس در اجزای نظام نگرش ، زمینه ی مناسبی برای تغییر آن در راستای حصول تجانس بیشتر فراهم می آورد .
4. همبستگی : شدت همبستگی میان نگرش های گوناگون فرد ، امکان تغییر پذیری را کاهش می دهد .
5. نقش نیازها : تغییر پذیری نگرش ها با نقش آن ها در تامین نیازهای فرد رابطه مستقیم دارد . نگرش هایی که در این راستا ، کارایی بیشتری از خود نشان دهند ، کمتر در معرض تغییر قرار می گیرند .
6. ارتباط با ارزش ها : نگرش های برگرفته از عقاید و ارزش های بنیانی حاکم بر جامعه به سختی قابل تغییرند .
علاوه بر عوامل مزبور ، ویژگی های شخصیتی ، موقعیت اجتماعی ، وضعیت اقتصادی و تغییرات شناختی فرد ونیز مقولات فرهنگی – اجتماعی ، تبلیغات و مانند آن ها از جمله عوامل موثر در تغییر نگرش ها می باشند .

تعارض و همسازی نگرش ها :

لئون فستینگر  در دهه ی 1950 ، نظریه ی معروف خود تحت عنوان « ناهمسازی شناختی » یعنی ناسازگاری میان دو یا چند نگرش یا بین نگرش و رفتار را مطرح ساخت . به اعتقاد او انسان نه تنها از نگرش های خود آگاهی دارد ، بلکه همواره برآن است تا در چارچوب منطق روانی ، ناهمگونی میان آن ها و نیز عدم وحدت روش در رفتارها را ، که امری ناخوشایند است ، کاهش دهد . فرد در این حالت ، معمولا  با توجه به اهمیت عنصر یا عاملی که موجد این ناهمسازی است و نیز میزان سود و پاداش مترتب بر آن رفتار ، همچنین میزان آزادی او در این تغییر به واکنش مناسب سوق داده می شود . برای مثال ، اعتقاد به سرطان زا بودن سیگار از یک سو و تمایل به مصرف بی رویه ی آن از سوی دیگر ، ناهماهنگی میان باورها و رفتار را در فرد تشدید می کند . فشار ناشی از این تجربه ی آزار دهنده فرد را بر آن می دارد تا رابطه ی مذکور را انکار کند . این داوری هرچند غیر عقلانی و فاقد معیار منطقی است ، اما موجب مصرف سیگار بدون دغدغه ی روانی یا حداکثر ، کاهش آن شده و رفتار فرد را با باور او هماهنگ می سازد .

مقاومت در برابر تغییر نگرش :

افرادی که ما به اصلاح و تغییر نگرش آن ها می اندیشیم از پوشش ظاهری تا سبک زندگی و فلسفه حیات و ...ارزیابی ها و نگرش های ویژه ای دارند که از نوعی ثبات و دوام برخوردار است . هر زمان که می خواهیم دیدگاه آن ها را راجع به موضوعی تغییر دهیم با همین صخره برخورد می کنیم . در واقع در جریان فرآیند تغییر نگرش ، جنگ نرمی ما بین مربی و متربی اتفاق می افتد که کاملا طبیعی و غیر قابل اجتناب است که بدون هیچ گونه اصطکاکی راه اصلاح و تربیت و تغییر نگرش پایان پذیرد . در این مورد لازم است به نظریه ی پیاژه اشاره ای داشته باشیم . دو مفهوم عمده در بحث او در باب نگرش ، یکی جذب  و دیگری انطباق  است . اولین مفهوم ناظر به هماهنگی و مطابقت محرک های خارجی نسبت به نگرش های فرد ادراک کننده است . و دومین مفهوم به ناهماهنگی و عدم مطابقت میان آن ها ( محرک ها و نگرش ها ) اشاره دارد . از این رو مقاومت نگرش ها به مفهوم دوم مربوط می شود . بر این اساس مقاومت نگرش ها هنگامی آشکار می گردد که فرد با پدیده ها و محرک های تازه روبه رو شودو خود را ناگزیر از انطباق نسبت به آن ها ببیند . نگرش معمولا از میزان معینی استواری و استحکام برخوردار است و انطباق یافتن آن نسبت به پدیده ها و محرک های تازه ، مستلزم گسیختگی و تجدید سازمان ان ها است . در وهله ی نخست فرد تمایل به حفظ ساختمان نگرش خود دارد و به تغییر ان رضا نمی دهد ، زیرا به هر حال در این مرحله ی برزخی ، رفتارها و عکس العمل های فرد ، به دور از قواعد پیشین و با دشواری انجام می پذیرد . و این به معنی ظهور تزلزل و عدم تعادل در وضعیت فرد است . هنگامی که کسی به نگرش ناصحیح خود وفادار می ماند خود را در معرض نتایجی منفی قرار می دهد که اهم آن ها عبارت است از :

1 . عدم کفایت : وقتی کسی با داشتن نگرش ناصحیح از پدیده ای با آن رو به رو می شود ، زمان لازم برای به کار گرفتن اطلاعات مربوط به آن و حل و فصل مشکلات مربوط به آن را ندارد ، از این رو در نهایت نوعی عدم کفایت در قبال آن نشان خواهد داد .
2. عدم دقت : فرد مذکور ناگزیر است به سبب رعایت و تامین همانگی نگرش خود ، اطلاعات جدید پدیده ی  مورد نظر را تحریف کند و لذا خود را در معرض اشتباهات جدی در استنباط قرار دهد .
3. تبدیل واقعیت : جنبه ی دیگر از نتیجه ی منفی دوم آن است که فرد ناگزیر است واقعیت را مبدل می کند تا انسجام نگرش خود را حفظ نماید . البته شایان ذکر است که مقاومت تمام عیار در قبال تغییر ، به ندرت رخ می دهد و نگرش های افراد کم و بیش در معرض تغییر قرار می گیرند . توجه به جنبه هایی از نگرش ها که بیشتر و زودتر تغییر پذیرند ، ما را در جهت هدایت بهتر تغییر یاری می کنند .