خانواده درمانی شناختی رفتاری

روﻳﻜﺮد ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓﺘﺎري ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑـﺎور اﺳـﺖ ﻛـﻪ اﻓـﺮاد ﻳـﻚ ﺧـﺎﻧﻮاده ﻫـﻢ از یکدیگر تاثیر می پذیرند و هم بر  ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﺄﺛﻴﺮ  می گذارند.

در ﻧﺘﻴﺠﻪ رﻓﺘﺎر ﻳﻜﻲ از اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده رﻓﺘﺎرﻫﺎ، ﺷﻨﺎﺧﺖ  ﻫﺎ و ﻫﻴﺠﺎﻧﺎت ﺳﺎﻳﺮ اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده را ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار داده و اﻳﻦ ﺑﻪ ﻧﻮﺑه ﺧﻮد ﻳﻚ ﻣﺠﻤﻮﻋه ﻛﺎﻣﻞ از ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻫﺎ، رﻓﺘﺎرﻫﺎ و  هیجاﻧﺎت را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭘﺎﺳـﺦ اﻳﺠﺎد ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .ﺑﻪ ﻣﻮازاتی ﻛﻪ اﻳﻦ ﭼﺮﺧﻪ ﭘﻴﺶ  می رود  بی ﺛﺒﺎﺗﻲ و ﻧﺎﭘﺎﻳﺪاري در پویایی  ﻫﺎي ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﻲ تواند باعث افزایش آﺳﻴﺐ پذیری اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده  ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻌﺎرﺿﺎت و اﻳﺠﺎد ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﻨﻔﻲ ﮔﺮدد . در ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ روﻳﻜﺮد ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓﺘﺎري ﺑﺴﻴﺎري از راﻫﺒﺮدﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ  رﻓﺘﺎري ﺑـﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲشود   و اساسا بر دو ﻣﻮرد ﺗﺄﻛﻴﺪ  می ﮔﺮدد : .1 ﺗﺒﻴﻴﻦ اﻧﺘﻈﺎرات اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده از ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﻴﻦ اﻋﻀﺎي خانواده
.2 بهره گیری از روشهایی که ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ  ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻫﺎﻲ اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮاي اﻧﻄﺒﺎق ﺑﺎ بحران  ﻫﺎ، ﺗﻐﻴﻴﺮات و وﻗﺎﻳﻊ ﻏﻴﺮﻣﻨﺘﻈﺮه ﻣﻲ ﺷﻮد خانواده درمانی شناختی - رفتاری در ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ رﻓﺘﺎري ﺑﺴﻴﺎري از راﻫﺒﺮدﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و رﻓﺘﺎري ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ . درﻣﺎﻧﮕﺮان ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻔﺎﺳﻴﺮ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده از وﻗﺎﻳﻊ  ﻣﺤﻴﻄـﻲ راﺑﻄـﻪ دارﻧـﺪ ﺷﻨﺎﺳـﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و در ﺟﻬﺖ ﺑﻬﺒﻮد آﻧﻬﺎ ﮔﺎم ﺑﺮ  ﻣﻲ  دارﻧﺪ
 ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ روﻳﻜﺮد ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ رﻓﺘﺎري اﺳﺎﺳﺎ ﺑﺮ دو ﻣﻮرد ﺗﺄﻛﻴﺪ دارد: -1    ﺗﺒﻴﻴﻦ اﻧﺘﻈﺎرات اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده از ﻳﻜـﺪﻳﮕﺮ و ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ ﺗـﺄﺛﻴﺮ آﻧﻬـﺎ ﺑـﺮ ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﺑـﻴﻦ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده  
-2   ﺑﻬﺮه  ﮔﻴﺮي از  روش ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ  ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ  ﻫﺎي اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮاي اﻧﻄﺒﺎق ﺑـﺎ ﺑﺤﺮان ﻫﺎ، ﺗﻐﻴﻴﺮات و وﻗﺎﻳﻊ ﻏﻴﺮﻣﻨﺘﻈﺮه ﻣﻲ ﺷﻮد  . ﺑﺮاي دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻫﺪﻓﻬﺎ ﺷﻴﻮه ﻫﺎي ﺗﻔﻜﺮ، ﻧﮕﺮش ﻫﺎ و  ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎي  اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده از اﻫﻤﻴـﺖ ﺑﺴﻴﺎري ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ . ﻣﺤﺘﻮاي ادراك اﻋﻀﺎي ﺧـﺎﻧﻮاده ﺑـﺮ ﻛﻴﻔﻴـﺖ و ﺷـﺪت   ﺗﻌـﺎﻣﻼت روزﻣـﺮه و ﻣﺸﻜﻼت ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ در ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲ ﮔﺬارد  .  ﺷﻨﺎﺧﺖ درﻣﺎﻧﻲ آن ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ در اﺻﻞ ﺗﻮﺳﻂ  ﺑﻚ، ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﺄﻛﻴﺪ زﻳﺎدي ﺑﺮ  «ﻃﺮﺣﻮاره» دارد. ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن و ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮان ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﻈﺮﻳه ﻃﺮﺣﻮاره را ﺑﺮاي ﺗﺒﻴﻴﻦ ﭘﺮدازش اﻃﻼﻋﺎت در زﻧﺪﮔﻲ اﻓﺮاد ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﻧﺪ . در ﺻﻮرﺗﻲ ﻛﻪ  این ﻣﻔﻬﻮم در درﻣﺎن ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد، ﻣﺪاﺧﻠه درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﭘﻴﺶ ﻓﺮض ﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آﻧﻬﺎ اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ را ﺗﻌﺒﻴﺮ و ﺗﻔﺴﻴﺮ و ارزﺷﻴﺎﺑﻲ می  ﻛﻨﻨﺪ و ﻫﻴﺠﺎن ﻫﺎ و رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ  ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻫﺎ ﺑﺮوز ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ .اﮔﺮﭼﻪ در  ﻧﻈﺮﻳه ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓ ﺘﺎري اﻋﺘﻘﺎد ﺑﺮ اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ و  پردازش ﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲﻋﻠﺖ ﻫﻤه رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺑﺮ اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺗﺄﻛﻴﺪ دارد ﻛﻪ ارزﻳﺎﺑﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ را در رواﺑﻂ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و ﻣﻮﺟﻮد ﻣﻴﺎن وﻗﺎﻳﻊ، ﺷﻨﺎﺧﺖ ها، ﻫﻴﺠﺎن ﻫﺎ، و رفتارها دارند. در ﻃﻮل ﻓﺮاﻳﻨﺪ درﻣﺎﻧﻲ، ﺑﺎزﺳﺎزي ﺑﺎورﻫﺎي ﺗﺤﺮﻳﻒ ﺷﺪه ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﻪ ﺳﺰاﻳﻲ ﺑﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻧﺎدرﺳﺖ دارد  . ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎ در ﻛﺎرﺑﺮد درﻣﺎن ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓﺘﺎري در ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﻧﻴﺰ اﻫﻤﻴﺖ زﻳﺎدي دارد .ﻫﻤﺎن  ﻃﻮري ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻃﺮﺣﻮاره  ﻫﺎي اﺳﺎﺳﻲ ﺷﺨﺼﻲ درﺑﺎره ﺧﻮدﺷﺎن، ﺟﻬﺎن اﻃﺮاﻓﺸﺎن و آﻳﻨﺪه ﺧﻮد دارﻧﺪ،  ﻃرﺣﻮاره اي درﺑﺎره ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺧﻮد ﻧﻴﺰ دارﻧﺪ  . ﺑﻌﻀﻲ از درﻣﺎﻧﮕﺮان اﻋﺘﻘﺎد دارﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﺮ ﺑﺮرﺳﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌه ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻫﺎي ﻓﺮدي اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده و ﺑﺮ ﭼﻴﺰي ﻛﻪ داﺗﻴﻠﻴﻮ، آن را ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ  ﻣﻲ ﻧﺎﻣﺪ، ﻛﺮد .  طرحواره ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺑﺎورﻫﺎﻳﻲ درﺑﺎره ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﺘﻴﺠﻪ و ﻣﺤﺼﻮل ﺳﺎل  ﻫﺎ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎي واﺣﺪ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ  .   در ﻧﺘﻴﺠﻪ   طرحواره خانوادگی، ﻳﻚ حوزه مهم برای اﻧﺠﺎم ﻣﺪاﺧﻠﻪ ﻫﺎي ﺣﻮزه ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ  ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده درمانی شناختی- رفتاری است، حوزه ای که معمولا در آن بزرگترین تغییرات رخ میدهد. ﻣﺆﻟﻔه رﻓﺘﺎري ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓﺘﺎري ﺑﺮ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﻌﺪ از اﻋﻤﺎل اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ  از  :  1_  ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﻨﻔﻲ و ﻧﻘﺎﻳﺺ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻣﻄﻠﻮب و ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﺒﺎدل ﻣﻲ ﺷﻮد 2_  ﻣﻬﺎرت ﺑﻴﺎن ﻛﺮدن و شنیدن در ارﺗﺒﺎﻃﺎت، 3_ ﻣﻬﺎرت های ﺣﻞ ﻣﺴﺌﻠﻪ 4_  ﻣﻬﺎرت ﻫﺎي ﺑﺤﺚ و ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮ، ﻣﺬاﻛﺮه و ﺗﻐﻴﻴﺮ . اﻟﮕﻮﻫﺎي ﻧﻈﺮي زﻳﺮﺑﻨﺎﻳﻲ در روﻳﻜﺮدﻫﺎي رﻓﺘﺎري ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻈﺮﻳه ﻳﺎدﮔﻴﺮي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻧﻈﺮﻳه ﺗﺒﺎدل اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ است. در اﺻﻼح ﻃﺮﺣﻮاره  ﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﭼﺎرﭼﻮب ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ـ رﻓﺘﺎري ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اي از ﻣﺮاﺣﻠﻲ را ﻛﻪ در زﻳﺮ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ و  می ﺗﻮاﻧﺪ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺗﺤﻠﻴﻞ و ﻃﺮﺣﻮاره ها را ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻛﻨﺪ، دﻧﺒﺎل ﻛﻨﻴﻢ  : ﻣﺮﺣﻠه اول. ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ ﺣﻮزه ﻫﺎي ﺗﻌﺎرض و  ﺑﺪﻛﺎرﻛﺮدي ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ اﻳﻦ ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎ اﻳﺠﺎد  ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ را ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻛﻨﻴﺪ .ﻣﻲ ﺗﻮان  ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎ را از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮدن اﻓﻜﺎر ﺧﻮدﻛﺎر و ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻓﻨﻮﻧﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﭘﻴﻜﺎ ن واروﻧﻪ و ﺳﺌﻮال ﻫﺎي ﺳﻘﺮاﻃﻲ آﺷﻜﺎر و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮد  . ﺑﻪ ﻣﺤﺾ اﻳﻦ ﻛﻪ اﻳﻦ  ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎ ﻣﺸﺨﺺ   ﺷﺪﻧﺪ، می ﺗﻮان ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ آوردن ﻣﻮاﻓﻘﺖ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده آﻧﻬﺎ را اﺛﺒﺎت ﻛﺮد  . ﻣﺮﺣﻠه  دوم. ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎي  ﺧﺎﻧﻮاده اﺻﻠﻲ را ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ و اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع  را ﻛﺸﻒ ﻛﻨﻴﺪ  ﻛﻪ اﻳﻦ ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻛﺮده ﺗﻐﻴﻴﺮ و ﺗﻜﺎﻣﻞ ﭘﻴﺪا  کرده اند. ﺗﺎ ﻳﻚ ﻣﻜﺎﻧﻴﺰم ﺗﻔﻜﻴﻚ  ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ در ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ . اﻳﻦ ﻛﺎر را  ﻣﻲ ﺗﻮان ﺗﻮﺳﻂ رﺟﻮع ﺑﻪ ﺳﺎﺑﻘه واﻟﺪﻳﻦ و ﺳﺒﻚ  ﻫﺎي واﻟﺪﻳﻨﻲ ﻛﻪ واﻟﺪﻳﻦ آﻧﻬﺎ در ﻣﻮﻗﻊ ﭘﺮورش و ﺗﺮﺑﻴﺖ آﻧﻬﺎ ﺑﻜﺎر  ﺑﺮده اﻧﺪ، اﻧﺠﺎم داد .ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻫﺎ و ﺗﻔﺎوت ﻫﺎ را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﻦ واﻟﺪﻳﻦ ﻣﺸﺨﺺ کﺮد ﺗﺎ ﺑﺘﻮان اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع را ﻛﻪ آﻧﻬﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ در ﻃﺮﺣﻮاره ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺧﻮد ﻧﻘﺶ  داﺷﺘﻪ اﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪ . ﻣﺮﺣﻠه  ﺳﻮم.  ﻧﻴﺎز ﺑﺮاي ﺗﻐﻴﻴﺮ و اﺻﻼح را ﮔﻮﺷﺰد ﻛﻨﻴﺪ و ﻧﺸﺎن دﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎزﺳﺎزي ﻛﺮدن ﻳﻚ ﻃﺮﺣﻮاره ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎي ﺳﺎزش ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺗﺮ و ﺗﻌﺎﻣﻼت  ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺗﺮ ي را ﺗﺴ ﻬﻴﻞ ﻛﻨﺪ  . در اﻳن ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺴﻴﺎر اﺳﺎﺳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮاده را ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ اﺻﻼح ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻨﺶ و ﺳﻄﺢ ﺗﻌﺎرض در ﺟﻮ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﻲ ﮔﺮدد  . ﻣﺮﺣﻠه  ﭼﻬﺎرم.  ﻗﺪرﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻫﻤﻜﺎري از ﺧﺎﻧﻮاده را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻛﻞ ﺑﺎ ﺑﻴﺎن ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻳﺎ اﺻﻼح در ﻃﺮﺣﻮاره  ﻫﺎي ﻧﺎدرﺳﺖ و ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰﻳﺪ ﻣﻮﺟﻮد  .اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺮاي اﻳنﻛﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻋﻤﻼ  رخ دﻫﺪ ﺣﻴﺎﺗﻲ اﺳﺖ  . اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ روش ﺗﻼش ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ و ﺗﻮأم ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎري را ﺑﻴﻦ درﻣﺎﻧﮕﺮ و اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺟﺎ ﻣﻲ اﻧﺪازد   . ﻣﺮﺣﻠه ﭘﻨﺠﻢ. از ﻇﺮﻓﻴﺖ  ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮاي ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ و راﻫﺒﺮدﻫﺎي برنامه رﻳﺰي ﺑﺮاي ﺗﺴﻬﻴﻞ آﻧﻬﺎ ارزﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آورﻳد. ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻮاده ﭼﻘﺪر ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮدن اﺳﺖ .واﺑﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻴﺰان ﻫﻮش، ﻣﻬﺎرت ﻫﺎي ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ اي و ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎوﻣﺘﻲ ﻛﻪ در ﺧﺎﻧﻮاده وﺟﻮد  دارد و  ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺳﻄﺢ ﺗﻌﺎدل ﺣﻴﺎﺗﻲ را ﺣﻔﻆ  ﻛﻨﺪ، اﺳﺖ  . ﻣﺮﺣﻠه ﺷﺸﻢ. اﻳﺠﺎد ﺗﻐﻴﻴﺮ از ﻃﺮﻳﻖ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺠﺎرب ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ و ﺗﻮأم ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎري،  اﻳﺪه ﻫﺎي ﺑﺎرش ﻣﻐﺰي ﺑﺮاي اﺻﻼح ﺑﺎورﻫﺎ و ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ اﺻﻼح ﻧﮕﺮش ﻫﺎ و ﺑﺎورﻫﺎي  ﻣﻮﺟﻮد. ﻣﺮﺣﻠه  ﻫﻔﺘﻢ. ﻋﻤﻞ ﻛﺮدن ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات و اﺣﺴﺎس ﺳﺮﺣﺎل ﺑﻮدن و ﺧﻮب ﺑﻮدن  . اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﻤﺮﻳﻦ  ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ و ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ در اﺟﺮا ﻛﺮدن ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ و داﻳﻤﻲ ﺿﺮوري اﺳﺖ  . ﻣﺮﺣﻠه ﻫﺸﺘﻢ.  اﺳﺘﺤﻜﺎم ﺑﺨﺸﻴﺪن ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ وﺳﻴﻠه داﻳﻤﻲ از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻛﺮدن آﻧﻬﺎ و ﺣﻔﻆ اﻧﻌﻄﺎف  ﭘﺬﻳﺮي ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﺻﻼﺣﺎت ﺑﻌﺪي. در ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺸﺎﻫﺪه  ﮔﺮاﻧﻲ ﻫﺸﻴﺎر ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ و ارزﺷﻴﺎﺑﻲ ﺧﻮد ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ . درﻣﺎﻧﮕﺮ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده را در ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎي ﺗﻔﻜﺮ ﺧﻮد ﻳﺎري دﻫـﺪ . ﺑـﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﻮد ﭼﺎﻟﺶ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و دﻳـﺪﮔﺎه ﻣﺘﻔـﺎوﺗﻲ در ﻣـﻮرد ﺗﻔﻜـﺮات و رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﻮد و ﺗﺄﺛﻴﺮ آن ﺑﺮ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﻛﺴﺐ  ﻣﻲ  ﻛﻨﻨﺪ. ﻫﺪف ﻫﺎي درازﻣﺪت خاﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ با ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ روﻳﻜﺮدﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ رﻓﺘﺎري ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: 1)    ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮي روش ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و رﻓﺘﺎري ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﻛﺎﻫﺶ اﺿﻄﺮاب و اﺳﺘﺮس 2)    ﻣﻮاﺟﻬه ﺗﺪرﻳﺠﻲ ﺑﺎ  ﻣﺤﺮك ﻫﺎي اﺿﻄﺮاب زا  و  اﺳﺘﺮس زا 3)     رﻓﻊ ﻣﺸـﻜﻼت زﻳﺴـﺖ ﺷـﻴﻤﻴﺎﻳﻲ، درون  ﻓـﺮدي و ﻳـﺎ ﻫﻴﺠـﺎﻧﻲ ﻛـﻪ ﻣﻮﺟـﺐ ﺑـﺮوز ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎي اﺿﻄﺮاب و اﺳﺘﺮس ﺷﺪه اﻧﺪ. 4)    آﻣﻮزش اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده در ﻣﻮرد ﻧﺸﺎﻧﻪها، رﻳﺸﻪ ﻫﺎ، و درﻣﺎن اﺳﺘﺮس و  اﺿﻄﺮاب 5)     آﻣﺎده ﺳﺎزي اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ در ﺟﻬﺖ ﻛﺎﻫﺶ  ﻋﻼﺋﻢ 6)    آﻣﻮزش اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده در ﻣﻮرد ﺑﻜـﺎرﮔﻴﺮي روش ﻫـﺎي ﺧﺎﺻـﻲ ﺑـﻪ ﻣﻨﻈـﻮر ﻛـﺎﻫﺶ ﺳـﻄﺢ اﺿﻄﺮاب و اﺳﺘﺮس در روش   ﻫﺎي ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ روﻳﻜﺮد ﺷﻨﺎﺧﺖ رﻓﺘﺎر درﻣﺎﻧﮕﺮي ﺑﺮ ﻧﻘﺶ ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و ﻣﺘﻐﻴﺮﻫـﺎي ﻣﺤﻴﻄﻲ در ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮي و ﻧﮕﻬﺪاري اﺧﺘﻼﻻت رواﻧﻲ و درﻣﺎن آﻧﻬﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻮد در ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻳﻦ .روش  ﻫﺎ  درﻣﺎﻧﮕﺮ ﺑﻪ زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن ﺣﺎﺿﺮ ﻛﻪ ﻣﺮاﺟﻊ در آن ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻲ  ﺑﺮد ﺗﻮﺟﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ   . ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﻣﺮاﺟﻊ ﺷﻨﺎﺳـﺎﻳﻲ ﺷﺪه و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎي ﻣﺪاﺧﻠﻪ اي ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آن ﻃﺮاﺣﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ   . اﻓـﺰاﻳﺶ ﻣﻬـﺎرت     ﻫـﺎي زﻧـﺪﮔﻲ، آﻣـﻮزش روش ﻫﺎي  ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ ﺧﻮد و ﺗﺒﻴﻴﻦ راﺑﻄه ﺑﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮ، ﺧﻠﻖ و رﻓﺘﺎر  ﻧﻴﺰ در ﻣﺤﻮر ﻛـﺎر درﻣـﺎﻧﮕﺮان ﻗـﺮار دارد.


منبع

خدایاری، محمد. کاربرد خانواده درمانی شناختی همراه با کایروپراکتیک در درمان اختلالات روانی تنی. (1385). دانشگاه تهران