مراقب باشیم نرخ بیکاری کودکان پایین نیاید...

شاید برای همه ی ما اتفاق افتاده باشد که کودکی را در حال دستفروشی، زباله جمع کنی ، فال فروشی و ... دیده باشیم.

کودک و کار دو واژه ناهمگون و ناهمخوان که متاسفانه امروزه در جامعه ما به خوبی در کنار هم قرار گرفته اند و پدیده ای بنام کودک کار را ساخته اند ، پدیده ای که عواملی مانند فقر، عدم وجود سرپرست موثر، غفلت و اهمال مراقبین، از مهم ترین عوامل به وجود آورنده آن است  .

کودکی که باید تکامل کودکیش را در خانواده و محیط های آموزشی سالم سپری کند متاسفانه بیش تر زمان خود را در خیابان و یا در محیط های ناسالم و پر خطر میگذراند و علاوه بر سوء استفاده هایی که از این کودکان می شود در بعضی از این محیط ها سرقت ، دروغگویی و حتی مصرف مواد را آموزش می بینند .

هرچند ارگانهای حمایتی موجود در جامعه به توانمند سازی خانواده های این کودکان پرداخته اند اما متاسفانه در این حمایت ها فقط بعد اقتصادی آن در نظر گرفته شده است و از توانمند سازی اجتماعی و فرهنگی این خانواده ها غافل مانده اند.

برای مثال در خانواده ایکه سرپرست خانواده مصرف کننده مواد است و به همین دلیل کودک مجبور به کار و امرار معاش خانواده است کمک مالی مستقیم به سرپرست خانواده هیچ سودی جز دود شدن این پولها ندارد . تا هنگامیکه این برنامه های توانمند سازی تنها بعد اقتصادی را در نظر بگیرند این چرخه ادامه پیدا می کند و تعداد کودکانی که مجبور به کار کردن هستند در جامعه بیشتر می شود.

مسئله کودکان کار نیازمند یک اجماع واحد و تعامل همه جانبه از سوی متخصصین مسایل اجتماعی و دستگاههای دولتی و نهادهای اجتماعی و غیردولتی است تا توانمند سازی همه جانبه خانواده های آنها تحقق پذیرد.

به امید بیکاری تمامی کودکان کار